تبلیغات سیاسی یادداشتی از جلال رحمانی
تبلیغات سیاسی یادداشتی از جلال رحمانی سیاست در دوران مدرن، با تبلیغات درآمیخته است.نقش افکار عمومی در تبادلات قدرت، تبلیغات را به یک جزء اساسی کنش سیاسی بدل کرده است. اما کنش سیاسی تبلیغات نیست و نباید کنش سیاسی را به تبلیغات تنزل داد. این روزها، پرسش ستادهای انتخاباتی، شعار مطلوب است. چه شعاری بدهیم، […]
تبلیغات سیاسی یادداشتی از جلال رحمانی
سیاست در دوران مدرن، با تبلیغات درآمیخته است.نقش افکار عمومی در تبادلات قدرت، تبلیغات را به یک جزء اساسی کنش سیاسی بدل کرده است. اما کنش سیاسی تبلیغات نیست و نباید کنش سیاسی را به تبلیغات تنزل داد.
این روزها، پرسش ستادهای انتخاباتی، شعار مطلوب است. چه شعاری بدهیم، مردم را بسیج خواهد کرد؟ شعارهایی که در انتخابات پیشین، بسیج نکردهاند، از رده خارج و شعارهای تازه جایگزین میشوند. در سیاست تبلیغاتی شده، نیازی به تحلیل عمیق تعاملات سیاسی نیست. همیشه باید با یک متخصص تبلیغات مشورت کرد. اگر تولید کننده شامپو یا کاندید پارلمان هستید فرقی ندارد، متخصص در هر حال باید به شما بگوید چه ترفند تازه تبلیغاتی برای جذب مخاطب در میان انبوه این همه تبلیغات اثرگذار است.
غلبه شعار و تبلیغات انتخاباتی در کنش سیاسی در حدی بود که شاهد ظهور رئیس جمهوری بودیم که تقریباً تمام دوران خود را به سفرهای تبلیغاتی اختصاص داده بود. نقش پررنگ تبلیغات در کشور البته نشانه نقش نسبی مردم در عرصه سیاسی و جدی شدن نظر و انتخاب آنها در تحولات سیاسی است. اما خلاصه شدن کنش سیاسی در تبلیغات یک عارضه مهم سیاسی است.
سیاست عرصه واقعی عمل است. اگر سیاست به تبلیغات سیاسی تقلیل پیدا کند، از دو حال خارج نیست، یا سیاست ورزی به شدت نهادمند شده است، بنابراین رفت و آمد شخصیتهای سیاسی صرفاً یک بازار تبلیغاتی کم اثر است و چندان تاثیری در اوضاع ندارد. یا به عکس، سیاست ورزی با هدف تاثیر عملی در عرصههای گوناگون اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی، تعطیل شده است و همه چیز به میل سیاست ورزان به تسخیر صندلیهای قدرت تقلیل پیدا کرده است. یک الگوی ترکیبی از دو حال مذکور نیز متصور است: سیاست ورزی به معنای پیشبرد امور روزمره نهادینه شده است، و بقیه سیاست به جار و جنجال بی معنای بازیگران سیاسی منحصر شده است. آنچه اصولاً در این الگو مطرح نیست، حل واقعی معضلات کشور است.
بخواهیم یا نخواهیم، ببینیم یا نبینیم، عرصه سیاسی عرصه تصمیمات استراتژیک در باب حیاتیترین مسائل کشور است. در عرصه سیاسی است که مقرر است در باره چند و چون مدیریت اقتصاد کشور، چند و چون سیاست خارجی، چند و چون پیشبرد منافع ملی در عرصههای داخلی و بینالمللی تصمیم گرفته شود. سیاست تقلیل یافته به تبلیغات، به معنای بی توجهی و به امان خدا رها کردن تصمیم گیری پیرامون مسائل حیاتی کشور است.
گویی با تبلیغاتی دیدن کنش سیاسی، همه جناحهای سیاسی کشور در این نکته به توافق رسیدهاند که سیاست را به سطح جلسات بحث و گفتگو پیرامون شعار جذاب تقلیل دهند. گویی سیاست از یک کنش حیاتی، به یک بازی سطحی تقلیل پیدا میکند. بازی که البته به دلیل عدم تاثیر عملی در زندگی مردم و در سرنوشت کشور، به یک بازی بی معنا بدل میشود. واین مهمترین خطری است که نهادهای دمکراتیک را با همه محدودیتها و کمی و کاستیهاشان تهدید میکند.
سیاست تبلیغاتی شده، کم کم، تفاوتها را از میان میبرد. هر کس میتواند هر شعاری را اختیار کند، و به این معنا، به تدریج همه شبیه هم میشوند و تفاوتها به جوانب سطحی و تاسف بار تقلیل پیدا میکند: مثلاً شکل و قیافه کنشگران. اما سیاست معطوف به تصمیم گیری پیرامون مسائل بنیادی کشور، تفاوتها را بارز میکند. هر کس نمیتواند بازیگر هر صحنهای باشد و بنابراین بازیگران بر حسب موقعیت، پیشینه، پایگاه اجتماعی و طبقاتی، الگوی تفسیر و تحلیل صحنه سیاسی، از یکدیگر متمایز میشوند و به این اعتبار، انتخاب یکی در مقابل دیگری، معنای روشنی در عرصه تعاملات قدرت دارد. سیاست تبلیغاتی شده، به معنای بازار شلوغی است که عملاً هیچ کالایی در آن رد و بدل نمیشود. مجادلات تند رقیبان در میانه بازار، تا زمانی موجب جلب توجه عابرین است، اما کم کم مردم تصوری شبیه بازار مسگرها از سیاست پیدا میکنند و ترجیح میدهند برای رسیدن به مقصد خود، از کوچه دیگری بگذرند.
دمکراسی، رای گیری، انتخابات و رقابت سیاسی، اگر صرفاً مکانیسمهای به تعویق افکندن حل مشکلات باشد، نه امکانهای حل سریعتر مشکلات؛ باور کنیم که یکباره مشکلات تلنبار شده بر سرمان آوار میشود.
جلال رحمانی
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0