آزادی بیان و باور؛ از شعار تا واقعیت
در هیچ سرزمینی یا حتی بخشی از یک جغرافیای سیاسی با وجود یک قدرت مستقر، چیزی به نام آزادی رها نمیتواند وجود داشته باشد و این گزاره در دموکراتیکترین کشورهای جهان هم صادق است. وجود قانون مترادف است با وجود محدودیتها، لیکن در جزئیات و مصادیق همیشه تفاوت وجود دارد. در ورای هر […]
در هیچ سرزمینی یا حتی بخشی از یک جغرافیای سیاسی با وجود یک قدرت مستقر، چیزی به نام آزادی رها نمیتواند وجود داشته باشد و این گزاره در دموکراتیکترین کشورهای جهان هم صادق است. وجود قانون مترادف است با وجود محدودیتها، لیکن در جزئیات و مصادیق همیشه تفاوت وجود دارد. در ورای هر قانون و مانیفستی، دریایی از گزارهها، استانداردها، قاعدهها و ارزشهای اخلاقی، دینی، سیاسی و امثالهم وجود دارند و گرچه برخی از این گزارهها زمانشمول و جهانشمولاند، ولی حداقل بخشی از آنها در زمینه و زمانههای متفاوت میتوانند متغیر باشند و لذا تدوین و بهخصوص تفسیر قوانین و منشورهای سیاسی و حقوقی، بسیار متاثر از خرد جمعی جوامع و سلیقه تدوینگران آن است
با این اوصاف تمام ملل آزاد یا آزادیخواه و نظامهای دمکراتیک در مقابل برخی سوالات قرار میگیرند. برای جلوگیری از آنارشیسم و بینظمی، آزادیهای فردی در هر جامعهای محدود میشوند و این امری پذیرفته شده است. ولی سوال اینجاست که آیا این محدودیتگذاریها تابع قاعده و پرنسیب خاصی است یا سلیقهای است؟
آیا یک شهروند در جغرافیای سیاسی مغربزمین میتواند بدون ترس از عواقب قانونی، نمادهای هولوکاست یا پرچم رنگین کمان (LGBT) را آتش بزند؟ مشخص است که نمیتواند چنان کند. پس چطور است که میتواند “قرآن” را با اهانت تمام آتش بزند در حالی که جمعیت پیروان و دوستداران قرآن دهها برابر بیشتر از تمام جمعیت یهودیان و همجنسگرایان در پهنه گیتی است؟ آیا شهروندان شما میتوانند بدون دغدغه برای نازیسم (SS) یا داعش (ISIS) تبلیغ کنند؟ البته که نمیتوانند. پس چطور است که میتوانند ذیل عنوان زیبای آزادیبیان علیه مسلمانان نفرتپراکنی کنند؟ چرا کشیدن کاریکاتور موهن به امانوئل ماکرون بیشتر از کشیدن کاریکاتور پیامبران شما را تکان میدهد؟ چطور است که فقط گذاشتن سدی قانونی علیه اهانت به مقدسات ادیان، زیرپاگذاشتن آزادی بیان تفسیر میشود ولی سایر محدودیتها عقلانی و مشروع تلقی میشود
اگر کمی از مسائل ایدئولوژیک فاصله بگیریم، تفاوتها آسانتر به چشم میآید. برخورد کشورهای اتحادیه اروپا و آمریکای شمالی با مهاجران اوکراین هیچ شباهتی با مهاجران خاورمیانه و آفریقا دارد؟ حتماً نه. چطور است که مرگ ۵ مسافر زیردریایی تایتان وجدان ایشان را بیشتر از مرگ روزانه دهها و گاهی صدها قایقنشین رانده از اینجا و مانده از آنجا تکان میدهد؟ آیا مغربزمینیان گاهی به این نمیاندیشند که نژادپرستی چنان در اعماق وجودشان رخنه کرده است که گاهی اساساً متوجه این برخوردهای سلیقهای و نگاه یکبام و دوهوای خود نمیشوند؟ آیا نزد ایشان مفاهیمی تحت عنوان حقوق بشر یا آزادی بیان فارغ از نگاههای سیاسی، نژادی و ایدئولوژیک وجود دارد؟ احتمالاً نه!
همین قرآن که گاهی چنین آماج اهانت برخی از شهروندان ایشان قرار میگیرد، به ما میآموزد که وقتی جماعتی گاوپرست یا بتپرست هستند، به گاو یا بت آنان بیاحترامی نکنیم (انعام – ۱۰۸)، آیا تمام قواعد و پرنسیبها و یافتههای فلسفی و اخلاقی مغربزمین به ایشان نمیآموزد که جریحهدار کردن احساسات دو میلیارد انسان را نمیتوان آزادی نامید؟ البته نیک میدانیم که تمام غربیها چنان بیادب و غیرمنصف نیستند، لیکن سکوت مراکز علمی و اندیشکدهها و شخصیتها و مراجع فکری و سیاسی ایشان در قبال نژادپرستی، نفرتپراکنی و اهانتهای شهروندان موهن مغربزمین هیچ توجیه فکری و اخلاقی ندارد و انگشتگذاشتن روی این مسائل و محکوم کردن آن، گامی به سوی همزیستی است و سکوت در قبال آن صرفاً شکافها را بیشتر و نفرت متقابل را عمیقتر میکند که نشانه خوبی به شمار نمیرود و به خشونت جریانات تندرو طرفین، مشروعیت میبخشد که هرگز چنان مباد …
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0