ترکیه جدید؛ جنگجوی خستگی ناپذیر امپراتوری

ترکیه همواره یکی از بازیگران مهم منطقه بوده و اثر موضع­گیری­هایش بر معادلات قدرت در منطقه آشکار است و البته در کنار آن نباید فراموش کرد این کشور همواره و در طول تاریخ هستنده پرچالشی بوده است. در دوران عثمانی با لشکرکشی­هایش در ذیل لوای اسلام حوزه جغرافیایی و نفوذ خود را تا دروازه­های وین […]

ترکیه همواره یکی از بازیگران مهم منطقه بوده و اثر موضع­گیری­هایش بر معادلات قدرت در منطقه آشکار است و البته در کنار آن نباید فراموش کرد این کشور همواره و در طول تاریخ هستنده پرچالشی بوده است. در دوران عثمانی با لشکرکشی­هایش در ذیل لوای اسلام حوزه جغرافیایی و نفوذ خود را تا دروازه­های وین گسترش داد و امّا در دوران ترکیه جدید که به اصطلاح دوره دولت – ملت­ها می­باشد هنوز دمی آرام نگرفته و در وضعیت درگیری مداوم با جغرافیای درون و پیرامون نزدیکش است. در ادامه تلاش می­شود مصداق­های گزاره یاد شده بیان شود:

توصیف وضعیت ترکیه در جغرافیای پیرامون نزدیک:

ترکیه با فروش پهباد به اوکراین به نوعی درگیر مناقشه روسیه – اوکراین شده و با یونان در حوزه­های مختلف دریایی، هوایی، جزایر و… درگیر است. از اواسط دهه ۱۹۷۰ قبرس شمالی را اشغال و با سوریه هم علاوه بر یک مشکل تاریخی در اسکندورن هم اکنون در جغرافیای شمال این کشور حضور دارد. شمال عراق را تبدیل به بخش دوفاکتوی خود کرده و علاوه بر حضور مستقیم در آن به طور روزانه عملیات نظامی برگزار می­کند. هر از گاهی به بهانه مبارزه با پ.ک.ک گریزی به مرزهای شمال­غربی ایران می­زند. در مناقشه قفقاز از جمهوری آذربایجان حمایت و با ارمنستان هم یک مشکل تاریخی دارد. بر موارد فوق لازم است اختلاف با روسیه در حوزه­های مختلف از قفقاز گرفته تا بالکان و سوریه و انرژی را افزود تا بدین شکل تابلو وضعیت ترکیه در جغرافیای پیرامون کامل شود.

توصیف وضعیت ترکیه در جغرافیای داخل:

گفته می­شود بیشتر درگیری ترکیه در حوزه داخلی به بعد سده بیست برمی­گردد. تا قبل از آن دوران، تلاش­هایی جهت اصلاحات در قالب تنظیمات و بعد مشروطه­خواهی انجام شده بود امّا با قدرت گرفتن ترک­های جوان و تاسیس دولت جدید تلاش­های فرسایشی دولت در جغرافیای داخلی آغاز شد. این تلاش­های فرسایشی با طرح “تئوری خورشید مرکزی برای زبان و فرهنگ ترک” آغاز شد. تزی که همه ساحت­های ترکیه مدرن را شامل می­شد و با واکنش­های داخلی منجمله اعتراض کردها روبرو شد امری که تا امروز ادامه دارد.

حال اگر دو توصیف یاد شده را در دستگاه منطقی تئوریزه نمائیم نتیجه­ای که از مقدمات فوق می­توان استدلال کرد می­تواند بدین شکل باشد:

  • ترکیه جدید از بدو تاسیسش همواره دچار نوعی درگیری است.

حال اگر بر سر نتیجه فوق از مقدمات یاد شده توافق حاصل شود این پرسش طرح می­شود که ریشه درگیری ترکیه کجاست و در این پیوند سهم ملت از رفاه و زندگی چه خواهد شد؟

در خصوص ملت آنچه بدیهی می­نماید این است به نظر نمی­رسد هیچ ملتی موافق باشد که دولت متبوعش همواره درگیر باشد مگر از سر اجبار و روشن است امنیت و آسایش آن مدینه فاضله­ای است که همه به دنبال آن هستند البته اگر تعریف امنیت و آسایش از زبان مردم –خارج از امر سیاست- باشد نه دولتی که از جایگاه سوژه محوری جغرافیا را می­شناسد و روابطش را با آن تعین می­دهد. پر واضح است وضعیت ترکیه نمی­تواند از سر اجبار باشد و این نشان می­دهد مشکل در جای دیگر نهفته و بخشی ریشه در تاریخ و قسمی هم ریشه در بد استدلال کردن دولت و فلسفه پشت آن دارد. دولت بیرون آمده از کالبد بیمار امپراتوری و مسلح به اندیشه دولت – ملت­سازی برای خود جایگاهی در رأس هرم تعریف کرده، از آن جایگاه سوژه محوری محیطش را می­شناسد و روابطش را در ساحت­های مختلف سیاست، اقتصاد، ژئوپولیتیک، فرهنگ و بخصوص محیط­زیست و… تعین می­دهد. خود را مقدس و برحق فرض می­کند، قواعد را می­نویسد و دیگران را ملزم به رعایت آن می­داند و دقیقاً این مقام سوژه­­ایِ نهفته در متن دولت مدرن ترکیه است که بحران آفرین شده و تا زمانی که این جنِ سوژه­گی را که همه­ی پیرامون را موضوع شناخت خود قرار می­دهد از ساحت دولت بیرون نکند نمی­تواند با خود و محیط پیرامونش از درِ صلح وارد شود.