رمزگشایی از مواضع دولت ترکیه نسبت به جغرافیای شمال غرب ایران

    احمد غم­پرور   در طول تاریخ، همواره بین دولت­های فلات ایران و آناتولی مخاصــمه، تهدید و رقابت جریان داشــته به گونه­ای حتی می­توان از آن همچون امری طبیعی بحث کرد چراکه همراستایی و همگرایی میان قدرت­های همسان تا حدی مشکل است. حتی زمانی که در طول دو قرن گذشــته، دو امپراتوری ایران و […]

 

 

احمد غم­پرور

 

در طول تاریخ، همواره بین دولت­های فلات ایران و آناتولی مخاصــمه، تهدید و رقابت جریان داشــته به گونه­ای حتی می­توان از آن همچون امری طبیعی بحث کرد چراکه همراستایی و همگرایی میان قدرت­های همسان تا حدی مشکل است. حتی زمانی که در طول دو قرن گذشــته، دو امپراتوری ایران و عثمانی پس از مبارزات و لشکرکشی­های متعدد بر ضد یکدیگر، در سال ۱۶۳۹ میلادی (پیمان ذهاب) به صلحی ۸۰ ساله دست یافتند و توافق کردند که با یکدیگر مسـتقیم وارد جنگ نشوند، با این وجود، ذهنیت تهدید و رقابت غالب بود اگرچه ابراز نمی­شد. پس از ســـقوط امپراتوری عثمانی و تشـــکیل جمهوری ترکیه و متعاقب آن روی کارآمدن آتاتورک در ترکیه و رضاشاه در ایران، هر چند روابط بین دو کشــور ارتقاء یافت، ولی این روابط هیچگاه گرم نبود. در این دوران به دلیل قرار گرفتن دو کشور در دکترین سد نفوذ و مبارز ه با کمونیسم آمریکا و عضــویت در پیمان­های مهم منطقه­ای از جمله پیمان ســنتو، تهدید و رقابت جدی بین دو کشور شکل نگرفت چرا که اساساً ترکیه حوزه نفوذ خود را اروپا و پیوستن به اروپا تعریف می­کرد و اسـتراتژی منطقه­ای ایران نیز منافات چندانی با سـیاسـت خارجی ترکیه نداشت. اما وقوع انقلاب اسلامی در ایران، تمام این شرایط را دگرگون ساخت.

بعد از جنگ هشت ساله عراق علیه ایران، هر چند هنگامی که گروه­های اســلامگرا در ترکیه بر ســر کار آمدند و روابط دو کشــور رو به بهبود رفت، با این وجود، از این زمان به بعد وجود مســایلی چون تغییر نظام بین­الملل و فروپاشی شوروی، مسئله رقابت درکشورهای تازه استقلال یافته و رقابت بر سر خطوط انتقال انرژی، مســئله عراق، مســئله کُردها و تأثیر آن بر امنیت ملی دو کشــور و چالش خودگردانی آن، اتحاد ترکیه و اســرائیل از جمله عوامل و موضــوعات بســیار مهمی بودند که عرصه­های رقابت دو کشور را باز گذاشت. تحولات عراق پس از ۲۰۰۳ میلادی و روی کار آمدن دولت شــیعی در این کشــور، تحولات خاورمیانه از سال ۲۰۱۱ میلادی تحت عنوان “بهار عربی” و سپس بحران ســوریه و یمن، موضــوعات مهمی بودند که رقابت بین دو کشــور را بر ســر قدرت و نفوذ منطقه­ای افزایش داد. به طور کلی از تصویر یاد شده در خصوص سیاست ترکیه نسبت به ایران و به طور مشخص جغرافیای شمالغرب آن می­توان سه میراث را تشخیص داد:

الف) میراث ترکیه عثمانی: در طول حکمرانی پانصد ساله عثمانی­ها، نسبت به جغرافیای شمالغرب ایران همواره نوعی تمایل وجود داشته است و این تمایل سرزمینی با تضاد ایدئولوژیک و مذهبی نیرو می­گرفت. بهترین گواه بر این مدعا، جغرافیای جنگ بین دو کشور است که نشان می­دهد بیشتر جنگ­ و لشکرکشی­ها بین دو کشور در آن نقطه جغرافیای اتفاق افتاده است.

ب) میراث ترکیه سکولار: با فروپاشی عثمانی و تشکیل دولت ترکیه در مرزهایی بسیار کوچکتر از عثمانی، این کشور دچار نوعی سرخوردگی و در عین حال نگاه به درون شد. در جستجوی علل شکست، مصطفی کمال موسس جمهوری نوین ترکیه، دکترینی موسوم به “ترک‌وطنی یا دکترین آتاتورک” در پیش گرفت. او معتقد بود باید با نگاه درون و فراغت از مداخلات برون‌مرزی که فروپاشی عثمانی را نشأت گرفته از آن می‌دانست، ترکیه مدرن را به سمت توسعه و پیشرفت هدایت کرد و تا حد ممکن تعامل و همکاری با همسایگان را جایگزین تنش و درگیری و تخاصم کرد. سیاستی که تا دهه‌ها پس از آتاتورک تداوم یافت و در چارچوب آن با توجه به شیوه یکسان آنکارا و تهران در رسیدن به قدرت و همچنین مأموریت مشابه آنها برای مدرنیزاسیون و نوسازی دو کشور عملاً بُعد رقابت و تمایل تاریخی ترکیه نسبت به شمالغرب ایران کمرنگ و به نوعی فریز شد.

ج) میراث ترکیه اسلام­گرا: دکترین آتاتورک تا زمانی که در سال ۲۰۰۲ حزب عدالت و توسعه به قدرت رسید و احمد داوود اوغلو دکترین عمق استراتژیک را جایگزین دکترین وی کرد عملاً به قوت خود باقی بود و در سیاست ترکیه نسبت به ایران نوعی همراهی ولو در ظاهر وجه غالب را تشکیل می­داد. امّا با افول گفتمان کمالیستی و پیروزی اسلام­گرایان، خط و مشی سیاست خارجی ترکیـه تغییرات بنیادینی را شاهد شد. جاه­طلبی­های بلندپروازانه آنکارا برخلاف گذشته این کشور را نه به­عنوان پل ارتباطی شرق و غرب، بلکه کشوری مرکزی در میان مناطقی استراتژیک نظیر قفقاز و آسیای مرکزی، بالکان و خاورمیانه در نظر می­آورد. دکترین نوعثمانی­گری حاکم بـر سیاسـت خـارجی حزب عدالت و توسعه به دنبال بسط نفوذ این کشور در مناطق پیرامونی و ادغام بـا ایـن جوامـع بـا هدف کسب اهمیت استراتژیک جهانی برای ترکیه بود و بر اساس آن، اگر دولت ترکیه بر رویدادهای منطقه قفقاز، بالکان و خاورمیانه نفـوذی نداشـته باشد، نه تنها نمی­تواند از تمامیت خود دفاع کند، بلکه نخواهـد توانـست بـا دنیـا وارد تعامـل سازنده شود.

با این احتساب، محور اصلی دکترین نوین ترکیه را ژئوپلیتیک تشکیل می­دهد که مبتنی بر نفوذ سیاسی و نظامی در سرزمین‌هایی است که پیشتر در زمره‌ متصرفات عثمانی بوده است و بر مبنای آن، ترکیه به همه مناطق خاورمیانه، ‌بالکان، قفقاز، ‌آسیای مرکزی و خزر، مدیترانه، خلیج فارس و دریای سیاه تعلق دارد و در همه این مناطق می‌تواند نقش رهبری را به عهده بگیرد و اهمیت استراتژیک جهانی برای خود کسب کند.

فرجام سخن: دکترین عمق استراتژیک تأکید زیادی بر مواردی چون الگو قرار گرفتن نهادهای سیاسی ترکیه برای سایر کشورهای منطقه خاورمیانه؛ توجه ویژه به اقتصاد به عنوان بازوی قدرتمندی برای پشتیبانی از روابط و سیاست ترکیه و بهره­برداری مناسب ترکیه از امتیازات حاکمیت پانصد ساله عثمانی بر خاورمیانه دارد. در حقیقت، تعمق در دکترین عمق استراتژیک و جاه­طلبی­های اردوغان در بازسازی هویت سنتی عثمانی به خصوص مواضع اخیر ترکیه در جهت جغرافیایی رو به شرق پرده از تمایل تاریخی آنکارا نسبت به جغرافیای شمالغرب ایران برمی­دارد. پاره­ای از موضوعات و مواضع شامل طرح موضوع تشکیل ناتوی ترکی شامل کشورهای ترک زبان از ترکیه تا چین؛ شرکت در جشن پیروزی باکو با حضور گروه موسیقی “مهتر” ارتش ترکیه و شعر خوانی اردوغان که متوجه بخش­های شمالغرب ایران بود؛ اشاره وزیر کشور ترکیه سلیمان سویلو در مورد منطقه دامبات ایران واقع در ماکو و حضور نیروهای معارض ترکیه در آن و سخنانی دال بر تعرض به خاک ایران؛ همچنین مواضع تهدید آمیز و جدید اردوغان مبنی بر رعایت مواضع در خصوص جمهوری آذربایجان از سوی ایران که در آن به طور ویژه به جمعیت آذری­های ایران اشاره کرد کاملاً پرده از تمایل ژئوپولیتیک ترکیه در خصوص جغرافیای شمالغرب ایران بر می­دارد. هرچند این تمایل ممکن است در دوره­هایی کمرنگ شود با این وجود، این گرایش به ژِنی در دستگاه سیاست ترکیه می­ماند و در دوره­هایی که ایران را در موضع ضعف تصور می­کند، هویت خودش را اعلام می­دارد و البته ریشه آن همانا از میل به زادگاه نخستین یعنی آسیای مرکزی سرچشمه می­گیرد.