مرزنشینان و توسعه مرگ

یادداشتی از دکتر کامل دلپسندسی رایت ملیز از جامعه شناسانی است که بین “گرفتاری خصوصی” و “موضوعات عمومی ساختار اجتماعی” تمایز قائل شده و وظیفه¬ی عمده¬ی جامعه¬شناسی را نیز درک و تشخیص این دو مسئله از یکدیگر و ارتباط این دو با هم می داند. تقریباً در طی مدت ۵۰ روز گذشته بیشتر اخبار مرگ […]

یادداشتی از دکتر کامل دلپسند
سی رایت ملیز از جامعه شناسانی است که بین “گرفتاری خصوصی” و “موضوعات عمومی ساختار اجتماعی” تمایز قائل شده و وظیفه¬ی عمده¬ی جامعه¬شناسی را نیز درک و تشخیص این دو مسئله از یکدیگر و ارتباط این دو با هم می داند. تقریباً در طی مدت ۵۰ روز گذشته بیشتر اخبار مرگ را در منطقه مرزی پیرانشهر و سردشت پیگیر بوده¬ام؛ در عین اینکه بخشی از گرفتاری خصوصی بوده، ولی به جهت حساسیت نظری و به استناد مشاهدات میدانی و رسانه¬ای به نظر می¬رسد رابطه معناداری بین نوع مرگ¬ها در مناطق مرزی و سطح توسعه یافتگی این مناطق وجود داشته باشد؛ جدای از اعتقادات فردی در عین حال که مرگ واقعیتی عینی اجتماعی مبتنی بر تقدیرگرایی فردی است؛ اما واقعیت این است که نوع مرگ¬ها تابعی از شرایط ساختاری، اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی جامعه است؛ مصداق این گزاره تعداد مرگ و میر جاده¬ای در ایران به طور عام سالیانه بیش از ۱۷ هزار نفراست ولی در کشور هلند تنها ۱۷ نفر؛ عدد مهم است چیزی که در تحلیل اجتماعی هم به جهت نرخ وقوع بسیار مهم است.
قضیه این است که توسعه نامتوازن در مناطق مرزی خود بستر وقوع نوع مرگ¬های خاصی است؛ در توصیف نوع¬بندی اجتماعی مرگ¬ها چندین نوع بارز وجود دارد، یکی مرگ جوانان و نوجوانان؛ مرگ کهنسالان، مرگ زودرس زنان؛ مرگ¬های شهادت¬گونه و مرگهای ناشی از آنومی اجتماعی و از همه مهمتر مرگ¬ سرمایه انسانی؛ در هر یک از این نوع مرگ های وقوع یافته نسبتی از توسعه¬ی نامتوازن مشهود است؛ به طور مثال در مرگ جوانان که به شکل¬های تصادف جاده¬ای؛ یا در اثر شنا یا در اثر خودکشی بوده است؛ وضعیت جاده¬های نامناسب و خواست بحق چهار¬دهه¬ای مرزنشینان و تاخرفرهنگی رانندگی توامان؛ مساله مرگ و میر جاده¬ای را در این منطقه همواره رو به رشد قرار داده است؛ تقریباً هیچ روزی نبوده که اتفاقی از این دست در منطقه نیافتد.
از طرفی دیگرخودکشی¬های وقوع یافته با ترکیب سنی سه نسل؛ نشان از وضعیت آنومیکی در مناطق مرزی دارد که کاملاً برخاسته از توسعه نامتوازن در مناطق مرزی این منطقه است؛ وضعیت آنومیک وضعیتی است نابهنجار که فرد در این موقعیت دقیقا ملاک تصمیم¬گیری به علت فشارهای اجتماعی، فردی، اقتصادی و ساختاری ندارد و کنش عملی مرگ¬آور فرد از استیصال و درماندگی از وضعیتی است که درآن قرار دارد. لذا ضرورت توجه جدی به این مساله در مناطق مرزنشین وجود دارد، پدیده-ای که منشا اجتماعی محلی دارد.
از آنجا که علم جامعه¬شناسی با پیامدهای اجتماعی بیشتر سروکار دارد؛ نوع مرگ¬های مناطق مرزنشین نیز پیامدهای اجتماعی خاص خود را دارد، عمدتاً مجالس ترحیم مرگ¬و میرهای جاده¬ای که قربانیانشان؛ جوانان و متخصصین و نیروی انسانی¬اندو نیز جوانان و کسانی که خودکشی می¬کنند با تاثر و درد اجتماعی بیشتری همراه است؛ بطورییکه مرگ یک متخصص خوش¬نام و چندین مورد خودکشی در سردشت با بازتابها و همراهی¬های و همدلی¬های فراونی همراه بوده است که چرا چنین می¬شود و چه باید کرد؛ همراه بوده است.
واقعیت این ست که شکل مرگ¬ها در مناطق مرزی از نظر من بازتابی از وضعیت توسعه نامتوازن منطقه¬ای است که همه در آن سهیم هستند، دقیقا همه؛ هم من، هم شما، هم دولت و هم کارگزاران محلی موثر در تصمیم گیری، تهیه؛ نظارت بر زیرساختهای توسعه متوازن، در اصلاً عملاً توسعه¬ای نیست صرفاً رشد اقتصادی محلی است و بعد دیگر توسعه منطقه¬ای یعنی توسعه اجتماعی و فرهنگی مغفول واقع شده؛ همان بخشی که امروز برون¬دادش در نوع مرگ¬های وقوع یافته است؛ مرگ زودرس زنان دقیقاً بازتاب زندگی و زیست جهان اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی شان است و مرگ جاده¬ای و خودکشی جوانان هم به همین شکل.
سخن به درازا کشید اما باز نوع مرگ دیگری در این مناطق وجود دارد، که اگر چه مرگ زیستی نیست، مرگ اجتماعی نیروی انسانی و نخبگان و مطلعین کلیدی در همه¬ی سنین است؛ از جوانان تحصیل¬کرده بیکار، تا میانسان و بزرگسالان با تجربه و … که فرصت¬های محدودی برای کنشگری و ساختن اجتماعی مناطق مرزی دارند؛ مرگ سرمایه انسانی در مناطق مرزی بدین شکل هدررفت سرمایه است؛، مصداقش همان فوق لیسانس مکانیکی است که در خروجی شهر سردشت بیسکویت می فروشد و …
از دید میلز مسئله اجتماعی منشا ساختاری دارد؛ عام و تهدید آمیز است و راه¬حل ساختاری و جامعه¬ی دارد و مسائل اجتماعی از مکانی به مکان دیگر و از زمانی به زمان دیگر متغیرند.توسعه متوازن هنگامی حاصل می شود که رشد همراه با بهبود در کیفیت زندگی شامل کاهش در مسائل اجتماعی باشد. افزایش روند مسائل اجتماعی نه تنها مانعی برای دستیابی به توسعه همه جانبه است ، بلکه مانعی در راه ایجاد جامعه ای متعادل در آینده خواهد بود(امین؛۲۰۰۶)
واقعیت این است که مسائل اجتماعی راه حل اجتماعی دارند، نوع مرگ¬ها در مناطق مرزی به جهت نرخ¬های وقوع مساله اجتماعی این مناطق هستند که بازتاب توسعه نامتوازن منطقه ای است، فکر می-کنم فرصت دادن به کنشگران محلی؛ جوانان؛ مطلعین کلیدی محلی، متنفدین محلی، و متخصصین محلی در راستای فعالیت¬های فرهنگی؛ حلقه¬ی مفقوده¬ای است که در چارچوب فعالیت رسانه¬ای؛ همایش¬های محلی؛ نشست¬ها در قالب توسعه فرهنگی و اجتماعی ضرورتی انکار ناپذیر و لازم الاجرای محلی است در کنار فعالیت کارگزارانی که عملکردشان توسعه همه¬جانبه مبتنی بر توسعه پایدارباشد، فکر می کنم اگر اقدامی جمعی اتفاق نیافتد مسائل ساختار عمومی جامعه مرزنشین برای همه¬ی ما مرزنشینان تبدیل به “گرفتاری خصوصی ” خواهد شد.

دکتر کامل دلپسند
استاد مدعوجامعه¬شناسی، پژوهشگر مرز و توسعه منطقه¬ایی