ایران در قهقرای بیاخلاقی سیاسی است!
یادداشتی از طیب طه زاده فعال مدنی مشابه این روزها در تاریخ ایران بیسابقه و پیشبینی غیرممکن است، اقتصاد حباب است و وعدهی ترکیدن حباب از جانب مسئولین هر روز و هر ساعت با وعدهای جدید، بدون تاریخ انقضا تمدید میشود، مصالحهی بینالمللی دشوار به نظر میرسد و سنگاندازیهای داخلی مهارناشدنی، ناامیدی سایبان مملکت شده […]
یادداشتی از طیب طه زاده فعال مدنی
مشابه این روزها در تاریخ ایران بیسابقه و پیشبینی غیرممکن است، اقتصاد حباب است و وعدهی ترکیدن حباب از جانب مسئولین هر روز و هر ساعت با وعدهای جدید، بدون تاریخ انقضا تمدید میشود، مصالحهی بینالمللی دشوار به نظر میرسد و سنگاندازیهای داخلی مهارناشدنی، ناامیدی سایبان مملکت شده است.
دولتمردان علت وضعیت امروزِ جامعه را تلاش برای حفظ امنیت ملی عنوان میکنند اما درواقع ریشهی اصلیِ این شرایط بغرنج، نه حفظ امنیت ملی و نه تزلزل اقتصادی و عدم تعامل با بازار بینالمللی، بلکه بیاخلاقیهای سیاسی است. “به اصطلاح٘ سیاستمداران” ارزشهای اخلاقی و انسانی را به کل به بوتهی فراموشی سپرده و در مسیر منافع شخصی تکروی میکنند، جلوسکنندگان بر تختهای بزرگِ کشوری و منصوبشدگان در پستهای استانی و شهرستانی، هر کس به راه خویش میرود و میخواهد تکهای برای آیندهاش بکند که این چپاولبازار منجر به ظهور پدیدهی شفافسازی، به لطف همسنگران دیروز و رقیبان امروز شده است و در حال حاضر تنها برگ برندهی ملت است.
زنان و مردان سیاسی همیشه بده بستانهای پشتپرده داشتهاند و دارند و کمتر به این میاندیشند اگر روزی برملا شود وجههی اخلاقی-سیاسی و شرایط شغلی-مالیشان دستخوش چه تغییراتی میشود اما شاید در زمانِ تلاش برای دستیابی به جایگاه ناگزیرند و فردایی مقابل خود نمیبینند.
اکنون و در این روزها میتوان گفت روزانه شاهد این برملایی و شفافسازیها هستیم که بعضا منجر به زیرورو شدن موقعیت شخص رسواشونده میشود، اگرچه شاید رسانهای کردنِ توافقات، مکالمات، معاملات و بدهبستانهای دوستانِ دیروز چندان اخلاقی نباشد اما جامعه چنان مسیر نابودی در پیش گرفته است که این ضدارزش، امروز به ارزش تبدیل شده است و وظیفهی همگانی، چرا که تنها راهی است که میتوان جانمازی که سیاستمداران جهت کسب محبوبیت ملی و دستیابی به منافع شخصی آب میکشند را در مقابل انظار عمومی به چالش کشید. سیاستمداران و صاحبمنصبانِ امروز ما مرزهای ارزشهای اخلاقی را جابجا کرده و خطی بر گذشته و مسیر راهیابی به جایگاهِ امروز کشیدهاند و تنها تلاششان، چپاول نانی بیشتر از سفرهی مردم است، پس خود، این ضدارزش را به ارزش تبدیل کرده و راهگشای مردم برای آزمودن مسیری جدید جهت احقاق حقوقشان شدند. شاید این متناقضترین انتخابِ اخلاقیست اما گریزناپذیر.
در این قهقرای سیاست و اخلاق، رستگاری ملیم آرزوست.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0