ای کاش نمایندگان با دختران دیار من سلفی دبیرستان منگور غربی را می گرفتند
یادداشتی از یاسر محمدزاده اقدم
در روزگاری کە سیاهەی ابر تفکرهای مرتجعانە، افق خرد ورزی را تار نمودە و اهل قلم در تنگنا و محدودیت و در این بازار حیلە و نیرنگ هر دم بە همانند شمعی در حال سوختن می باشند سخن از دیار غریبی می گویم کە اگر مسۆلان تنها اندکی در فکر دختران کە بال پرواز جامعە بە سوی روشنایی و مبارزە با جهل و نادانی این دیار فراموش شدە می بودند داستان ملول و غمبار ترک تحصیل این عزیزان هر بار در رنگ و لعابی دیگر عشوە نمی فروخت.
خونی می ریزد اما جان نحیف تولد، زایشی نو در بر دارد اما درد بی سوادی درد بسیار گران و جبران ناپذیر است کە امروز منطقە منگور غربی را با بزرگترین چالش روبرو کردە است. طرفداران امنیت و خانوادەی سالم بە مخیل هایشان فشاری وارد کنند، کە دختر خانم های کە تا چند کلاس در روستاهای بە تمام معنا محرومشان درس می خوانند بعد از نبودن مدرسەهای دبیرستان خود را در کدام پرتگاە اجتماعی گرفتارمی بینند؟ آری از ۱۳ و ۱۴ سالگی باید بار سنگین نبود کار برای پدران و برادرانشان را بە دوش بکشند سپیدە دم برای کار از روستاهایشان بە سوی ناکجاآباد در حرکتند؟؟ گاهی در این راهای تبدیل شدە بە کشتارگاە می میرند، گاهی عقیم می شوند و بسیاری برای یک عمر زمین گیر. نمی خواهم مثنوی هفتاد من را تداعی کنم بلکە چند سطری برای توجە بە جماعتی است کە در طول تاریخ در اوج سادگی برای فداکاری و کمک بە همە زیستند هموارە درهایشان بە روی هر مسئولی، هر ناشناسی باز است ولی کاربدستان این شهر اندکی بە فکر این مردم و درد ویرانگرشان نیستند و قطع یقین می دانم نمیدانند! کە پس لرزەهای طلاق کە راهروهای داگاەها را تبدیل بە خط مترو کردە، کودکانی کە از نبود اغوش گرم پدر و مادر محروم می شوند درصدی از این بی مسئولیتی های اینان است
بلە تمام هم غم من برای این دیار فراموش شدە است کە زادگاهم می باشد. من هم دوست دارم و داشتم بە جای موگرینی نمایندەی محترم شهرم با دختران دیار من کە نمونەی شرافتت وانسانیت هستند عکس سلفی دبیرستان دخترانەی منگور غربی بگیرد
ایا این حق من نیست؟
یاسر محمدزادەاقدم
دانشجوی حقوق
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0