ما هم مردمی هستیم از جنس خاک و داریم زندگی میکنیم (د. احمد غم پرور)

تحلیلی که در پی می­آید تلاش دارد خارج از امر سیاسی و از زبان یک کشاورز یا آن کف مزارع آفتاب سوخته به یکی از مهمترین مسئله روز که حال و آینده جغرافیای مورد بحث (کشورهای واقع در حوزه بین­النهرین) بدان گره خورده است بپردازد. در هفته گذشته در همسایه بالادستی یعنی در ترکیه سه […]

تحلیلی که در پی می­آید تلاش دارد خارج از امر سیاسی و از زبان یک کشاورز یا آن کف مزارع آفتاب سوخته به یکی از مهمترین مسئله روز که حال و آینده جغرافیای مورد بحث (کشورهای واقع در حوزه بین­النهرین) بدان گره خورده است بپردازد.

در هفته گذشته در همسایه بالادستی یعنی در ترکیه سه اتفاق مهم رخ داد: ۱) در مراسمی اردوغان “مدال دنیای ترک” را به الهام علی­اف رئیس جمهور آذربایجان تقدیم کرد، ۲) دولت باغچه­لی ملی­گرا هم “نقشه جهان ترک” را تقدیم اردوغان نمود و ۳) اردوغان هم “سد ایلیسو” رو افتتاح کرد. برای “منِ” کشاورز و روستایی هیچکدام به اندازه سد ایلیسو مهم نیستند. یادمان باشد وقتی می­گوییم کشاورز و روستایی یعنی همان هسته­ای که در جوامع بین­النهرین از کمترین توجه و حمایتی برخوردار است و بدون کمترین توقع چرخ­های اقتصاد کشورها را سراپا و سفره­ها را رنگین نگه داشته است. گفته شده گنجاش این سد ۴۳ میلیارد متر مکعب است و از ورود ۵۶ درصد منابع آب دجله به ایران و عراق جلوگیری می­کند. ترکیه سال­ها پیش­تر هم سد آتاترک را بر رود فرات با حجم ۴۸ میلیارد متر مکعب افتتاح کرده بود. هر دوی این سدها در چارچوب پکیج پروژه آناتولی جنوب شرقی در مناطق کردنشین موسوم به “گاپ” جای دارند. در نتیجه این سدها بخش­های وسیعی از زمین­های سوریه و عراق خشک و سبب ساز پدیده ریزگردها شده است. این در حالی است که اردوغان در مراسم افتتاح سد ایلیسو با افتخار آن را نماد صلح، برادری، آرامش و رفاه و قدرت ترکیه اعلام کرد و در گفته­هایی مدعی شد؛ ۱) در نتیجه بهره­برداری سدهای یاد شده در ۱۹ سال گذشته ۲۰ میلیون هکتار به مجموع اراضی آبی کشور اضافه شده و بالغ بر ۶ میلیارد دلار درآمد عاید ترکیه نموده است، ۲) منازعات آینده برای کنترل منابع آب و تولید مواد غذایی رخ خواهد داد.  

دیدگاه “منِ کشاورزِ فرهیختهِ کفِ مزارع و آفتاب سوخته” قبل از هرچیز یک “نه بزرگ” به سیاست سد سازی در مجموعه کشورهای یاد شده می­دهد. چرا؟ در سال ۱۳۹۶ در مقاله “تحلیل ژئوپولیتیک حوضه رودخانه­های دجله و فرات با رویکرد سیستمی” استدلال نمودیم که جغرافیای یاد شده حوضچه­هایی هستند که سرریز آن­ها به هم حیات را معنا می­بخشد و بر این بنیاد بوده که قدیمی­ترین تمدن بشری در این جغرافیا شکل گرفته است.

امّا سیاست ترکیه در زمینه سدسازی که بدون شک ادامه سیاست سوژه محوری و برتری طلبی آن کشور در عرصه سیاست است در میدان واقع چه نتایجی را به همراه دارد؟ ترکیه کشور بالادستی است که به جهت هم عرضی سدهای یاد شده (قرارگیری در یک عرض جغرافیایی) و موقعیت حاشیه­ای سدها (انتهای جنوب – جنوب شرقی) در جغرافیای ترکیه، از پیامدهای منفی اقدامات خود کمتر متاثر می­شود امّا سه کشور سوریه، عراق و ایران هر کدام به نحوی تحت تاثیر آن هستند. الف) سوریه به میزان کمتری از عراق دچار خشکسالی و پدیده ریزگرد خواهد بود چرا که حوضچه بلافصل ترکیه و از سمت غرب منتهی به دریای مدیترانه است. بدون شک، سوریه هم پیش­تر برنامه­های سد سازی خود را داشته و کمی هم از آنها متاثر خواهد شد، ب) عراق به عنوان حوضچه سوم کمی­آبی بیشتری نصیبش خواهد شد چرا که در کنار سد سازی ترکیه، سد سازی­های سوریه (سد فرات بر روی رود فرات) و کمی هم از سد سازی خودش (سد موصل بر روی رود دجله) متاثر می­شود. امّا عراق به جهت طولی جغرافیا با پیامدهای ریزگرد کمتری از محل یاد شده روبرو خواهد بود و ج) ایران به عنوان حوضچه فرعی اگرچه اقتصادش کمتر وابسته به حجم دبی رودهای یاد شده است امّا به جرأت می­توان گفت بیشتر از همه کشورهای یاد شده متاثر است و مصداق­های آن در آینده بیشتر خودش را نشان خواهد بود چرا؟ به خاطر اینکه ۱) طول و عرض جغرافیای ایران کل امتداد شرقی­ مجموعه کشورهای فرات را پوشش می­دهد ۲) بادهای منطقه با منشأ مدیترانه جهت غربی – شرقی دارند و ۳) بر موارد فوق سدسازی­های این کشور هم باید بدان افزود.

فرجام سخن: دلیل مخالفت من کشاورز بهر چیست؟ ضرب­المثل معروفی در زبان کُردی هست که می­گوید ” با باد و باران از عمر برف کم می­شود” این حال و روز ماست. “ما”یی که همچون برف سفید و پاک هستیم و برکات عرق خود را بدون هیچ چشمداشتی در خدمت جامعه می­گذاریم اگر اشتیاق افسارگیسخته مدرنیسم و سرمایه­داری وحشی در کنار ملاحظات غیر محیط­زیستی دولت مدرنِ هژمون طلب بگذارد. اما اقدامات برشمرده در مجموعه حوزه بین­النهرین نشان می­دهد کشورها در یک رقابت فرسایشی وارد شده غافل از آنکه بازنده نهایی همه هستند و در انتهایی آن نابودی فرهنگ و تمدن حوزه و پایه­ای­ترین عنصر آن یعنی جامعه کشاورز و روستانشین قرار دارد، جوامعی که به درازای تاریخ فرهنگ­ساز بوده و یک همپیوندی جوهری با جغرافیا دارند. بدون شک هرگونه تغییر در جغرافیای یاد شده پیامدهای جدی و خارج از تصوری را متوجه جوامع یاد شده می­کند. بحث تنها بحران ریزگرد و خشکسالی نیست مسائل روتین و روکشی که احتمالاً با کمی هزینه و برنامه­ریزی قابل جیران باشند بلکه بنیادی­تر از آن است و هسته­های فرهنگ، اجتماع، مناسبات و تعاملات که در طول تاریخ در این جوامع هویت یافته با تغییرات یاد شده در معرض آسیب­ هستند. اردوغان و امثالهم که همه چیز را از دیدگاه پوزیتیوستی و کمیت­گرا می­بینند و به زبان دلار تحریف می­کنند نمی­دانند که “منِ از جنس خاک در این جغرافیا اتمسفر ویژه خود را تعین داده­ است. منِ کف مزارع و کوه­نشین مناسباتش را در دستگاه مفهومی تصویری ویژه خود تئوریزه و بر بنیاد آن با خود و محیط­زیستش تعامل دارد، به هر تپه، دره­، چشمه، درخت و صخره سنگی­اش نامی اختصاص و جانی داده­ است. بنابراین، بحث تنها زیرآب کردن حسن­کیف و امثالهم نیست بلکه فراتر از آن “گرفتن جان و روح نهفته در آن اتمسفر و دفن تاریخ در میان است. تاریخی متفاوت از تاریخ رسمی دولت یا همان تاریخ سیاسی بلکه تاریخ خرد و کوچک من و هم­بازی­های دوران کودکی­ام، زیست جهان من و هم­روستایی­هایم، حافظه تاریخی مشترک ما که با آن شب­های سرد زمستان و روزهای گرم تابستان را زندگی می­کردیم و در یک کلام فرهنگ و خودانگیختگی نهفته در درون آن را هدف قرار داده و نابود می­کند“.