زنده شدن صدای کوله بران تنها با مرگشان است به بهانه ی اجرای نمایش کولبری در برنامه عصر جدید/ یادداشتی از دکتر کامل دلپسند

این روزها اگر چه کرونا مساله ذهنی همه شهروندان است و کرونا اگرچه یکی از کارکردهایش فراموشی اجتماعی بسیاری از مسائل حکمروایی منطقه ای مناطق مرزی است؛ اما نمایش رسانهای کولبری در برنامه عصرجدید جرقه مساله وار بودن و درگیری معیشتی را مجدد در اذهان اجتماعی زنده کرد. مساله اجتماعی کولبران در جامعه ایرانی بیش […]

این روزها اگر چه کرونا مساله ذهنی همه شهروندان است و کرونا اگرچه یکی از کارکردهایش فراموشی اجتماعی بسیاری از مسائل حکمروایی منطقه ای مناطق مرزی است؛ اما نمایش رسانهای کولبری در برنامه عصرجدید جرقه مساله وار بودن و درگیری معیشتی را مجدد در اذهان اجتماعی زنده کرد.
مساله اجتماعی کولبران در جامعه ایرانی بیش از چندین سال است که به طور نامنظم و متناوب شنیده می‌شود؛ وجه مشترک هر بار رسانه‌ای شدن موضوع به این گستردگی در مناطق مرزی غرب کشور تنها مرگ کولبران است، حالا این مرگ چه از طریق سرمازدگی، چه بواسطه‌ی ریزش بهمن؛ یا از طریق استفاده از حق تیرمستقیم یا غیرمستقیم نیروهای مرزبانی و امنیتی مرزها باشد. سوال اصلی این است که چرا باید مساله‌ای به این گستردگی با پیامدهای ناخواسته اجتماعی زیادی که در نمایش ناکارآمدی مسائل مناطق مرزی غرب کشور دارد و تولید کننده‌ی بخشی از واگرایی شهرواندن مناطق مرزی است؛ هنوز حل نشده است یا حداقل اقدامات انجام شده در همه بخش‌های سیاست گذاری، قانون گذاری؛ رویکردها و راهبردهای حل آن در اختیار جامعه قرار داده نشده است و ظاهراً بعد از فراموشی رسانه‌ای موضوع جزو اولویت‌های عملیاتی نظام تصمیم گیری نخواهد ماند، چنین به نظر می‌رسد که همچون بسیاری از مسائل اجتماعی ایران متولی اصلی این حل این موضوع چندنهادی است و تصمیم گیری نهادی آن نهادهایی هستند که نگاه امنیتی به مساله کولبران دارند و در اصل ذینفعان اصلی وجود و ماندگاری پدیده نیز، واسطان کلان اقتصاد پنهان و ناپایدار مرزی هستند.
همچنان که قبلا اشاره کرده ام؛ مساله کوله‌بری نباید صفت معیشتی و شغلی مناطق مرزی باشد لذا حذف این صفت نامیمون مناطق مرزی علیرغم ثروت زیاد محلی مبتنی بر ظرفیت منطقه‌ای می‌تواند از چندین وجه اقداماتی و سیاستی مورد توجه قرار گیرد، مهمتر از هر نگرشی از نظر نگارنده؛ حذف نگاه مرکزنشینانه به موضوع و نگاه از طریق فهم نخبگان محلی است با این استدلال که مسائل محلی از نگاه متخصصین و مطلعین کلیدی محلی؛ فهمی ‌بر اساس دانش محلی مبتنی بر تجربه تاریخ توسعه محلی را به سیاست گذار می¬دهد.
نکته بعدی اینکه حل مساله کولبری نیازمند نگاهی سیستماتیک تقسیم بندی شده از حیث زمان اجرا، از حیث ماهیت اقدامات و از حیث رویکرد و از حیث مجری اقدامات به تفکیک مراکز فضایی باشد. بر این اساس می‌تواند به لحاظ زمانی از اقدام عاجل تا کوتاه مدت و بلندمدت را شامل شود و از حیث اقدامی‌بر توسعه زیرساخت¬ها، طرح‌های سرمایه گذاری و طرح‌های حمایت باشد و از حیث رویکرد با نگاه حل مساله بلندمدت خواهد بود یا با نگاه ساماندهی که عمدتاً هم ناکارا بوده است؛ در حالی که بیشتر تمرکز آن روی کاهش مرارت بوده است.

آنچه در مساله کولبری بیشتر نمایان است این است که از حیث مجری به لحاظ تعدد متولیان نهادی تصمیم گیری اینکه دولت باشد یا بخش خصوصی یا سمن ها، ؛ اختلاف نظر به لحاظ امنیتی دیدن مناطق مرزی وجود دارد و نکته آخر اینکه از همه مهمتر، ضرورت دارد که با توجه به تعدد مراکز فضایی کولبران؛ نگاه حل مساله‌ای مبتنی بر ظرفیت محوری متفاوتی می‌طلبد، کوله‌بری در منطقه‌ی مرزی پیرانشهر و سردشت با کوله‌بری در مریوان و بانه و پاوه و جوانرد به جهت رسمی‌بودن معابر رسمی‌و غیر رسمی ‌و نیز قشرهای درگیر از کودکان و زنان و تحصیل کردگان و کهنسالان کاملاً متفاوت است.

لذا لازم است که هر گونه سیاست گذاری به تفکیک مراکز فضای صورت گیرد. از نظر نگارنده به نظر می‌رسد نگاه مقطعی به پدیده کولبری تنها با رسانه‌ای شدن مرگ کولبران؛ پیامدی اجتماعی جز زنده شدن واگرایی، زنده شدن ناکارآمدی در حل مساله و زنده شدن بی تفاوتی دولتمردان و نهادهای پنهان متولی را ندارد. حذف کولبری متولی مسئولیت پذیری را می‌خواهد که امکان اجماع در شیوه حل مساله را در فرایند زمانی مشخص با رویکرد حذف نگاه شغلی در این مناطق را داشته باشد، در غیر این صورت زنده شدن صدای کولبران با مرگ شان، فرایند تدریجی مرگ همه‌ی نگاه‌های همگرایانه است. تاوانی اجتماعی که کولبران اینک زنده بودن مساله¬شان را با مرگ¬شان خواهند داد؛ شاید امروز که این نوشتار در حال انتشار است یا فردا.