نگاه کمیته امدادی به آموزش و پرورش،مصیبت و فاجعه می آفریند/ یادداشتی از احمد علیزاده

چند وقت پیش برای حاجتی به دفتر کار بیمه گذاری مراجعه کردم اتفاقا چند نفری نیز در دفترحضور داشتند.بعد از کمی نشستن،یکی از افراد حاضردر دفتر از وضعیت ناگوار و بد اقتصادی جامعه،گلایه وشکوائیه داشتند.خودشان را مثال زدند که باوجود دو شغل باز هم از یک زندگی بدون استرس معیشتی عاجز و ناتوانند.فرمودند:شغل نخستین من […]

چند وقت پیش برای حاجتی به دفتر کار بیمه گذاری مراجعه کردم اتفاقا چند نفری نیز در دفترحضور داشتند.بعد از کمی نشستن،یکی از افراد حاضردر دفتر از وضعیت ناگوار و بد اقتصادی جامعه،گلایه وشکوائیه داشتند.خودشان را مثال زدند که باوجود دو شغل باز هم از یک زندگی بدون استرس معیشتی عاجز و ناتوانند.فرمودند:شغل نخستین من کار دربنگاه ماشین است و به خرید و فروش ماشین مشغولم و شغل بعدی من معلمیست ،امسال جذب آموزش و پرورش شدم وتدریس می کنم.بنده هم به خاطر اشتراک شغلی که با این فرد داشتم،چند سوالی را خدمت ایشان پرسیدم.ابتدا پرسیدم رشته ی دانشگاهی شما چیست؟پاسخ دادند مدیریت دولتی خوانده اند.پرسیدم به معلمی علاقه دارید؟پاسخ دادند،خیرولی به این شغل نیاز دارند،زن و چند تا بچه دارند و قسط زیاد و شرایط مالی ضعیفی دارند.گفتم آموزش و پرورش کمیته ی امداد نیست که به افراد بی بضاعت کمک کند لازم است شما به عنوان معلم مهارت و اخلاق معلمی داشته باشید .هویت شغل معلمی را در خودتان شکل دهید .بعد از خارج شدن از دفتر بیمه گذار با خود فکر می کردم که این جامعه پر است از آدمای که نه به شغل خود علاقه دارند و نه مهارت آن را دارند و دیده اند.حتی بسیاری دیگر وظایف ذاتی خود را نیاموخته اند و سرشار از ناپختگی و رشد نایافتگی هستند.همانها که پرورش نیافته اند تا عملکردی مطلوب داشته باشند. همانها که زندگی را در ناآگاهی و توسعه نایافتگی درونی به سر می برند و استعداد درک رابطه ی علت و معلولی میان رفتار خود و تبعات رفتاری خود را ندارند. همانها که صاحب مهارت و فضیلت نیستند و بی دانشی آنها را به موجوداتی آسیب زا و خطرناک مبدل ساخته است . همانهایی که آنها را در همه جا می توان دید؛ در ادارات ،در سازمان ها و در بخش های مدیریتی این مجتمع ، که در جایی اشتباه قرار گرفته اند و لاجرم فساد و فاجعه نتیجه ی حضور آنها در زندگی جمعی است و همانهایی که پرورش نیافته اند و عدم مهارتشان تهدیدی برای جامعه است .همانهایی که با رانت خواری یا باند بازی یا فرآیند نادرست جذب و گزینش،سمتی را به آنان داده اند تا نخبگان و شایستگان این مملکت در کنج خانه یا در حاشیه باشند یا مجبور به مهاجرت شوند.یکی که می توانست باغبان خوبی باشد با رانت خواری رییس بانک می کنند و آن دیگری که می توانست دامپرور ماهری باشد را مدیراداره ای سرنوشت ساز می کنند .به قول بزرگ مردان جامعه ی ما ، هرگاه کار را به کاردان شایسته نسپارند و آدمهای اشتباه در جای اشتباه قرار گیرند باید منتظر فاجعه و مصیبت بود.

احمد علیزاده
کارشناس ارشد علوم تربیتی