سراب دبی /یادداشتی از جلال رحمانی

تمام‌ این‌ هفت‌ امارت‌ که‌ مشهورترین‌ آن‌ها دبی‌ است‌، معادل‌ سه میلیون‌ نفر جمعیت‌ را در خود جای‌ داده‌ است‌ که‌ حدود هشتصد هزار نفر آن‌ شناسنامه‌ی‌ اماراتی‌ دارند وبقیه‌ خارجی‌ هستند. از میان‌ آن‌ هشتصد هزار نفر، هیچ‌کس‌ در هیچ‌ زمینه‌ای‌ از سیاست‌ گرفته‌ تا هر زمینه‌ای‌، حرفی‌ برای‌ گفتن‌ ندارد. آن ۲/۲ میلیون‌ […]

تمام‌ این‌ هفت‌ امارت‌ که‌ مشهورترین‌ آن‌ها دبی‌ است‌، معادل‌ سه میلیون‌ نفر جمعیت‌ را در خود جای‌ داده‌ است‌ که‌ حدود هشتصد هزار نفر آن‌ شناسنامه‌ی‌ اماراتی‌ دارند وبقیه‌ خارجی‌ هستند. از میان‌ آن‌ هشتصد هزار نفر، هیچ‌کس‌ در هیچ‌ زمینه‌ای‌ از سیاست‌ گرفته‌ تا هر زمینه‌ای‌، حرفی‌ برای‌ گفتن‌ ندارد. آن ۲/۲ میلیون‌ نفر نیز به‌ کارمشغول‌اند. این‌ کارها از نوکری‌ خانه‌ی‌ عرب‌ها گرفته‌ تا به‌ قول‌ امروزی‌ها بیزینس را شامل می شود‌. آنها‌ در چنان‌ شرایطی‌ قرار دارند که‌ فقط به‌ کار فکر کنند و به‌ فکر هیچ‌ موضوع‌دیگری‌ نباشند.

از آن‌ زمان‌هایی‌ که‌ مطابق‌ اسناد کمپانی‌ هلندی‌ واک‌، راهزنان‌ قبیله‌های‌ مستقر در این‌ امارات‌ نظیر قواسم‌ و جواسم‌، از مسقطالرأس‌ خود به‌ بنادر ایرانی‌ تنگه‌ی‌ هرمزدست‌برد می‌زدند، مدت‌ زیادی‌ نمی‌گذرد، قبایلی‌ که‌ در عسرت‌ و تنگ‌دستی‌ می‌زیسته‌ و مجبور به‌ راه‌زنی‌ بودند، تنها در سال‌ ۱۹۷۰ میلادی‌ استقلال‌ اعطایی‌ خود راجشن‌ گرفتند. این‌ امارات‌ تا این‌ زمان‌ هم‌ چنین‌ تبعیدگاه‌ مجرمان‌ خطرناک‌ سایر کشورهای‌ پیرامون‌ بوده است.

در سال‌های‌ منتهی‌ به‌ دهه‌ی‌ ۸۰ میلادی‌ و به‌ ویژه‌ پس‌ از وقوع‌ انقلاب‌ ایران‌، به‌ یک‌ باره‌ امارات‌ متحده‌ی‌ عربی‌ تحت‌ مرکزیت‌ سیاسی‌ ابوظبی‌ و مرکزیت‌ اقتصادی‌دبی‌، تبدیل‌ به‌ مرکز تجارت‌، ترانزیت‌ و توریسم‌ منطقه‌ شد.

 چه‌ عاملی‌ موجب‌ چنین‌ تحولی‌ بود؟

به‌ نظر می‌رسد مهم‌ترین‌ عامل‌، اطمینان‌ سرمایه‌داری‌ دلالی‌ جهانی‌ به‌ تبدیل‌ نشدن‌ این‌ کشور به‌ یک‌ دموکراسی‌ تمام‌ عیار، پس‌ از ایجاد رفاه‌ در آن‌ جا بود.تجربه این چند دهه‌ اخیر نیز درستی‌ این‌ تصمیم‌ از این‌ نقطه‌ نظر را اثبات‌ کرده‌ است‌.

علی‌رغم‌ احتیاط افراطی‌ سایر شیخ‌نشین‌ها نظیر کویت‌، عربستان‌، بحرین‌ و قطر که‌ حتی اجازه‌ نمی‌ دادند ملوانان ایرانی‌ از لنج‌ها پیاده‌ شوند، مسافرت‌ ایرانیان‌به‌ دبی‌ از مسافرت‌ در سطح‌ کشور نیز سهل‌تر بود.

همه‌ی‌ این‌ هل‌ من‌ مزیدها و رجزخوانی‌ها، نتیجه‌ی‌ پشت‌ سر داشتن‌ قدرت‌ آن‌ بخش‌ از سرمایه‌ی‌ جهانی‌ است‌ که‌ دبی‌ را ساخت‌، پشتیبانی‌ و فربه‌ کرد تا از این‌ طریق‌هر چه‌ را بخواهد از منطقه‌ ببرد و هر چه‌ بخواهد وارد آن‌ کند و هیچ‌ صدایی‌ نیز برنخیزد. در تمام‌ ۳۵ سال‌ اخیر از طریق‌ دبی‌ به‌ اقتصاد ایران ضربه‌ وارد شد، قاچاق‌ گسترده‌ی‌کالاهای‌ گوناگون‌ به‌ ایران‌ و بالعکس‌. قاچاق‌ هر چیز به‌ درد نخوری‌ به‌ ایران‌ و هر چیز به‌ درد بخوری‌ از ایران‌ به‌ آن‌ جا. پایگاه‌ عظیم‌ پولشویی‌ و مبادله‌ی‌ انواع‌ و اقسام‌پول‌هایی‌ که‌ از راه‌های‌ گوناگون‌ به‌ دست‌ می‌آید. در تمام‌ این‌ سال‌ها، دبی‌ مانند یک‌ دکان‌ یک‌ دهنه‌، کالاهای‌ صادراتی‌ ایران‌ را به‌ هر قیمتی‌ که‌ خواست‌ خرید و همه‌ی‌بنجل‌های‌ خارجی‌ را به‌ هر بهایی‌ که‌ خود تعیین‌ کرد به‌ ما فروخت‌. میلیاردها تومان‌ پول‌ از جیب‌ ایرانیان‌، از آن‌ پیرزنی‌ که‌ از بیخه‌ی‌ دهات‌ ایران‌ به‌ آن‌ جا می‌رفت‌ تا آن‌تاجر نگون‌ بختی‌ که‌ ناگزیر می‌بایست‌ با دبی‌ معامله‌ کند، یعنی‌ جنس‌ خود را ابتدا به‌ آن‌ جا بفرستد تا آنهاتعیین‌ قیمت‌ کنند و جنسی‌ را که‌ باز هم‌ آن‌ها قیمت‌ نهاده‌ بودند،از آن‌ها بخرد.

عملکرد دبی‌ در تمام‌ این‌ مدت‌، سیاهه‌ای‌ است‌ از رشد و گسترش‌ دلالی‌ و واسطه‌گری‌ و بیرون‌ کشیدن‌ همه‌ آن‌ چه‌ که‌ از ایران‌ ممکن‌ بود بیرون‌ بیاید و خریدن‌ آن‌ها به‌ثمن‌ بخس‌ و فروختن‌ انواع‌ بنجل‌ آلات‌ که‌ همه‌ و همه‌ در بازار تشنه‌ی‌ ایران‌ خریدار داشت‌. دبی‌ در تمام‌ این‌ سال‌ها حتی صبغه‌ای‌ از نیس‌ یا کان‌ هم‌ نداشت‌ که‌ مسافری‌بتواند در آن‌ جا یک‌ فیلم‌ خوب‌ یا یک‌ موسیقی‌ عالی‌ ببیند یا بشنود، الا خوانندگان‌ دسته‌ چندم‌ لوس‌آنجلسی‌. حداقل برای من‌ هیچ‌ افتخاری‌نیست‌ که جایی مثل ایران‌ دبی‌ باشد، دبی‌ نمونه‌ی‌ کوچک‌ شده‌ و فشرده‌ای‌ است‌ از تمام‌ مظاهر منفی‌ سرمایه‌ی‌ دلال‌ جهانی‌ بدون‌ در برداشتن‌ جنبه‌های‌ مثبت‌ از موجودی‌ این‌ سیستم‌.

در دبی‌ هیچ‌ اثری‌ از دموکراسی‌، نهادهای‌ دموکراتیک‌ و سایر مشخصه‌های‌ یک‌ جامعه‌ی‌ سرمایه‌داری‌ تمام‌ عیار نیست‌ که‌ انسان‌ در کنار جنبه‌های‌ منفی‌ آن‌ بتواند ازرویه‌ی‌ انسانی‌ آن‌ بهره‌ای‌ ببرد. اصولا دبی‌ برای‌ این‌ ساخته‌ نشد که‌ آگاهی‌ و تکنولوژی‌ برتر را ارایه‌ کند، دبی‌ محلی‌ است‌ آزاد، که‌ هر کسی‌ آزاد است‌ که‌ هر چقدر که‌مایل‌ است‌ پول‌ را ستایش‌ کند و با تکیه‌ به‌ آن‌ هر چه‌ قدر خواست‌ بخرد و بفروشد. دبی گورستان‌ پرنشاطی‌ است‌، همراه‌ با زینت‌، شعبه هتل‌های‌چند ستاره‌ی‌ سرمایه‌ی‌ جهانی‌ و پلاژها و ساختمان‌های‌ عظیم‌ و بانک‌ها و ندای‌ هل‌ من‌ مبارز پول‌.

پر است‌ از زرق‌ و برق‌ و غذا و نوشیدنی‌ و پوشیدنی‌. برای‌ مسافرت‌ به‌ آن‌ جا هیچ‌ نیازی‌ به‌ بردن‌ احساس‌، عاطفه‌ و تفکر وجود ندارد. در آن‌ جا به‌ دنبال‌ یافتن‌ کتابخانه‌ وکتاب‌فروشی‌، سالن‌های‌ تئاتر، کافه‌های‌ پاتوق‌ روشنفکران‌، نهادهای‌ مدنی‌، نهادهای‌ مدافع‌ حقوق‌ بشر و زنان‌ و کودکان‌ و حقوق‌ مهاجرین‌ و اقلیت‌ها، نباید گشت‌. ازروزنامه‌ها و مجلات‌ پیشرو و روشن‌فکرانه‌ و شاعران‌ و نویسندگان‌ بزرگ‌ نام‌ و نشانی‌ نیست‌. دبی‌، سراچه‌ای‌ است‌ در گوشه‌ای‌ از این‌ جهان‌ پرغوغا که‌ پول‌، تنها معیار است‌ و زیستن‌ انسانی‌ و توام‌ با لذت‌ بردن‌ از هنر، ادبیات‌، فلسفه‌ و موسیقی‌ اصلا میسر نیست‌.هیچ‌ انسان‌ بی‌پولی‌ را راهی‌ بدان‌ نیست‌، مگر این‌ که‌ همه‌ی‌ موجودی‌ خود را ببرد و بنجلی‌ بخرد و برگردد. دبی‌ از کنار همه‌ی‌ مقولات‌ انسانی‌ و اساسی‌ عبور کرده‌ تا درکنار ساحل‌ پول‌ به‌ ثبات‌ برسد‌.

آن‌ چه‌ در دبی‌ جریان‌ دارد، نه‌ امور اقتصادی‌ سالم‌ و مبتنی‌ بر تولید و کوشش‌ نیروهای‌ مولد است‌ و نه‌ یک‌ تجارت‌ سالم‌ و دو طرفه‌. آن‌جا نه‌ یک‌ کشور سنتی‌ است‌ با تمام‌ویژگی‌های‌ خود و نه‌ یک‌ کشور مدرن‌ و امروزی‌ در تمام‌ ابعاد. دبی‌ هیچ‌ چیز نیست‌ جز یک‌ دلال‌خانه‌ی‌ مدرن‌ که‌ انواع‌ و اقسام‌ دلالی‌ها با شدت‌ و حدت‌ در آن‌ جریان‌ دارد.