یادداشتی به مناسبت روز خبرنگار؛ روزی که همین بوده و هست.

به مناسبت روز خبرنگار – یادداشتی از  متین ریماز چند روز از روز خبرنگار گذشت و همه چیز مثل سابق شد.ولی فکر نمیکنم در واقع این روز برای تعریف کردن وتمجیدکردن باشد.فکرنمیکنم روزی باشد که مهم قلمداد شود واز قبل برایش برنامه ریزی داشته باشند.فکرهم نمیکنم برای یک خبرنگار سالی یک دفعه آن هم در […]

به مناسبت روز خبرنگار – یادداشتی از  متین ریماز

چند روز از روز خبرنگار گذشت و همه چیز مثل سابق شد.ولی فکر نمیکنم در واقع این روز برای تعریف کردن وتمجیدکردن باشد.فکرنمیکنم روزی باشد که مهم قلمداد شود واز قبل برایش برنامه ریزی داشته باشند.فکرهم نمیکنم برای یک خبرنگار سالی یک دفعه آن هم در یک برنامه و دادن چند لوحه تقدیر مرهمی بر دردهایش باشد.اما همیشه همین بوده است. نه شرایط کار بهتر می‌شود، نه تغییر می‌کند. قول ها قول باقی میمانند و آدم ها همان آدم‌ها، همان قانون‌ها، همان سختی‌ها و همان بازی‌های همیشگی.به قول آقای جعفری روز عبثی است و کاربردی هم ندارد. شاید من چون تازه کارهستم اشتباه برداشت کرده باشم که حرف ها وتبریک ها و قول ها ممکن است به واقعیت تبدیل شوند و هدیه های که دادند تاییدی براین موضوع باشد.تبریکاتی که از افراد مختلف مثل مربی تیم های فوتبالی که برایشان خبرتهیه کردم ،همسایه ها و دوستان خوابگاهم بود.هنوز بوی تازگی کادوهایشان و تبریک هایشان نرفته است شروع به انتقاد کردند و انگ آن که فلان خبرنگار فقط از فلان تیم دفاع میکند و طرفدار آن تیم است.ولی شاید بهتر باشد من هم مثل هوادار معمولىِ فوتبال، سطحى نگر نباشم. مثل آن کارشناسى باشم که ابعاد و چارچوب فوتبال را بررسى میکند. یک هوادار، همین که بازیکن، موقعیت گل را از دست داد، شروع به بدگویى و اعتراض به بازیکن میکند؛ فارغ از اینکه خودش را جاى بازیکن بگذارد که آیا میتوانست از اون موقعیت به خوبى استفاده کند یا نه. ولى یک کارشناسِ باتجربه، میفهمد که بازیکن، نهایت تلاشش را میکند و به عمقِ خستگىِ پاهاى بازیکن که تمومِ جانش را براى بازى گذاشته است، پِى میبرد.ما خبرنگارا توضیحی به کسی بدهکار نیستیم.بگذار بگویند غیرمنطقی یا غیراجتماعی ؛ اما به این می‌ارزد که خودمان باشیم.تا زمانی که رفتار ماو تصمیم‌های مان به کسی آسیبی نمیزند فکر نکنم توضیحی به کسی بدهکار باشیم.خبرنگاری مثل زندگى است و چند لایه دارد. از سطح شروع میشود تا به عمق برسد. رو عمق و چارچوبِ زندگى که کار کنى، روى سطحت هرچقدر هم که پا بکشند، خط خطى و خاک مالیش کنند، نمیتوانند عمقت را هدف قرار بدهند و آن هدفِ غاییت را از تو بگیرند. هزارتا میش تو لباسِ گرگ هم بیایند، تو خودِ خودت باش. تنها خودِ تویى که میتوانى باآنها مقابله کنى و به آنجایى که میخواهى، برسى.