کرونا و جامعه اقتدارطلب یادداشتی از دکتر حسن منتظری

اقتدارطلبی یکی از موضوعات مهمی است که در چند دهه اخیر مورد توجه جامعەشناسان قرار گرفته است. جامعه شناسانی چون آدورنو و آلتیمر بر سر شاخصەهایی چون سلطه طلبی، سلطه پذیری و عرف گرایی اجماع نظر دارند؛ از دیدگاه آلتیمر،فردی که واجد یکی از شاخصەهای سەگانە اقتدارطلبی باشد خصایص دوگانه دیگر را نیز ضمیمه شخصیت […]

اقتدارطلبی یکی از موضوعات مهمی است که در چند دهه اخیر مورد توجه جامعەشناسان قرار گرفته است. جامعه شناسانی چون آدورنو و آلتیمر بر سر شاخصەهایی چون سلطه طلبی، سلطه پذیری و عرف گرایی اجماع نظر دارند؛ از دیدگاه آلتیمر،فردی که واجد یکی از شاخصەهای سەگانە اقتدارطلبی باشد خصایص دوگانه دیگر را نیز ضمیمه شخصیت خویش کرده است. به معنایی دیگر فرد سلطه پذیر، سلطه طلب و عرف گرا نیز هست! نگارنده در این یادداشت کوتاه درصدد است با ارجاعات نظری و تاکید بر ویروس کرونا شدت و میزان اقتدارطلبی جامعه ای که این روزها ملال آورتر از گذشته است را برملا کند. دیگر نیازی به آمار توصیفی و استنباطی برای کشف لایه هایی از حقیقت نیست کافیست با ورودی کوتاه به جامعه، نشانه هایی دال بر اقتدارطلبی در این شرایط بحرانی، کشف و تفسیر شود!

سلطه طلبی و سلطه پذیری همان سادیسم و مازوخیسمی است که به نوعی در دیدگاه روانکاوانه فروید و مکتب فرویدیسم بازتاب چشمگیری یافته است.انسان و جامعه سلطه طلب و سلطه پذیر بشدت گرفتار بیماری سادومازوخیسم است یعنی به نوعی هم از آزاردیدن لذت می برد و هم از آزار رساندن. گفتگو با چنین جامعەای هرگز به سرانجام نمیرسد چرا که هسته بنیادین شخصیت توسط امواج بیمارگونه بمباران شده است. هسته بنیادین شخصیت همان “منِ” فرویدیست کە میان چرخ دندەهای بیمار و ویرانگر “خود” و “فراخود” لە شدە است. آنچه در اینجا مخاطرە آفرین است شخصیت اقتدارطلب نیست و بحث و دغدغه یادداشت نیز بر این مدار نمی چرخد؛بلکە دغدغە بنیادین، اجماع شخصیت ها یعنی جامعە اقتدارطلب است، جامعه ای که در عین حال خودشیفته نیز هست و همین مطلب در آینده می تواند چشم اندازهای فرهنگی را با مخاطرات جدی مواجه کند.

حال با این مقدمات نظری میتوان بهتر نسبت به لایه های آشکار و پنهان جامعه قضاوت کرد.جامعه ای که چنین ویروسی را توهم می پندارد و تقدیر محتوم را علت العلل همه پدیده ها به حساب می آورد جامعه ای عرف گراست، چنین جامعه ای، جامعه سالمی نیست چرا که با بی خیالی خویش هم به خویش آزار می رساند و هم به دیگران و این همان سادومازوخیسم فرویدی است.استقبال تقدیرگرایانه، از یک ویروس کشنده و تحویل ویروس به دیگران، مصداق کامل مسولیت گریزی و سادومازوخیسم ویرانگر است. بر اساس رویکرد آلتیمر، عرف گرایان، سلطه طلب و سلطه پذیر نیز هستند. طبیعی است که اضلاع سەگانه این مثلث شوم اقتدارطلبی، راه را بر هرگونه گفتگو و اقناع عقلانی ببندد و سلامت عمومی را با تهدیدی مزمن مواجه کند.

اگر استدلال های چنین افرادی را گوش دادە باشیم بیشتر بە عمق فاجعە پی می بریم!
گزاره “مرگ کرونایی مختص سالخوردگان و بیماران زمینەای است” گزارە وحشتناک و سادیستی است کە از فقدان سلامت روانی افراد پردەبرداری می کند. بر اساس دیدگاه آلتیمر این گزاره اگرچه یکی از شاخصه های اقتدارطلبی را برملا می کند اما با وجود همین تک شاخص می توان نسبت به سایر شاخصه های اقتدارطلبی(سلطه پذیری و عرف گرایی) نیز اطمینان حاصل کرد. گزارە”من اگر کرونا هم بگیرم بدن مقاومی دارم”یک گزارە هولناک مازوخیستی و خودآزارانه است. تفسیر این گزاره نیز شبیه تفسیر گزاره قبلی است! این شاخص ها ، سرنخ هایی را برای درک و تفسیر جامعه اقتدارطلب در اختیار ما قرار می دهند. گزاره”عاقبت همە ما مرگ است و از تقدیر محتوم نمیتوان فرار کرد” دلالت بر عرف گرایی اقتدارطلبانه دارد. حال با این تفاسیر،ماسک نزدن و عدم توجه به مرگ دیگران را با چه مفهومی بهتر از سادیسم،سلطه طلبی و اقتدارطلبی میتوان تشریح کرد. این روزها کرونا به مثابه متغیری مستقل به واسطه متغیر واسط(جامعە اقتدارطلب) فاجعه می آفریند. زیستن در چنین جامعەای با این استدلال های بیمارگونە بیشتر از گذشته آزار دهنده است. کرونا ترکیبی از آزارها را بر سر ما آوار می کند!