بمباران هوایی ۱۷ اسفند پیرانشهر و دردهای فراموش شده آن

اسفندماه سال ۱۳۶۳ در شهرستان پیرانشهر یادآور تلخی روزهائیست که که سرنوشت مردم این شهر را با خاک و خون گره زد. بعدازظهر روز جمعه مصادف با ۱۷ اسفندماه سال ۱۳۶۳ برگ زرین فداکاری و از خودگذشتگی مردمانی رقم خورد که برای ابدیت تاریخ را به نفع خود حک کردند.  مردم پیرانشهر در عصر این […]

اسفندماه سال ۱۳۶۳ در شهرستان پیرانشهر یادآور تلخی روزهائیست که که سرنوشت مردم این شهر را با خاک و خون گره زد.

بعدازظهر روز جمعه مصادف با ۱۷ اسفندماه سال ۱۳۶۳ برگ زرین فداکاری و از خودگذشتگی مردمانی رقم خورد که برای ابدیت تاریخ را به نفع خود حک کردند.

 مردم پیرانشهر در عصر این روز که سرمای سوزان زمستان را با گرمای دلهایشان تقسیم کرده بودند و بی خبر از نقشه شوم دشمنان خود، سرود اسقبال از روزهای آغازین بهاری را بر لب های خود زمزمه می کردند ناگهان با بارانی از بمب های آهنی دشمن بعثی خود مواجه شدند.

 آری در این روز بیش از ۵۰ نقطه از جغرافیای شهر پیرانشهر با شدیدترین حملات هوایی دشمن بعثی عراق بمباران شد و آرامش عصر روز جمعه پیرانشهر از کانون گرم خانواده های این شهرستان گرفته شد.  

نتیجه ی حضور نحس و جنایت کارانه پرنده های رژیم بعثی بر آسمان شهر پیرانشهر پرپر شدن غنچه های نوشکفته ای بود که بی دفاع قربانی تفکری ظلم ستیزانه و مستکبرانه عده ای جنایتکار شده بودند که ادعای کدخدایی دنیا را در سر داشتند و ناگهان سکوت زیبای بهشت کوچکمان در هم شکست و ددمنشانه آمدند و شهید کردند و سوزاندند و ویران کردند و رفتند.

هنوز خورشید عالمتاب یخ های زمستان شهر و دیارمان را ذوب ننموده بود، هنوز فرشته علم و آگاهی ابلیس جهل و نادانی را از سرزمین ما به تمامی نرانده بود، هنوز صدای خنده و شادی کودکانمان در پیش آمدن بهار خرم در پیچ و خم کوچه های شهر به تمامی نپیچیده بود که زمستان آن روی سوزان خود را نشان داد.

متأسفانه امروز پس از گذشت ۳۵ سال از این حادثه تلخ و وحشتناک مشاهده می کنیم آنچنان که شایسته است نتوانسته ایم دین خود را برای رشادت ها و فداکاری های همشهریان و عزیزانی که جان خود را فدا کردند تا امروز ما زنده بمانیم ادا کنیم.

کمی از احساس فاصله می گریم و از خود سؤال می کینم ؛ در ما مقابل نسلی که خود را فدا کرد تا ما امروز در آرامش باشیم چه کرده ایم؟

آیا پس از گذشت ۳۵ سال از این حادثه تلخ و فراموش نشدنی توانسته ایم در شهرستان پیرانشهر یاد بودی از این حادثه داشته باشیم تا احیاناً اگر رهگذری ناآشنا قصد عبور از کوچه پس کوچه های شهرمان را داشت بفهمد و بداند که روزگاری این شهر میدان قهرمانان و دلیرمردمانی بوده است که امروز در میان ما نیستند و برای نفس کشیدن ما نفس خود برای همیشه در سینه های خاک حبس کردند.

آیا پس از گذشت ۳۵ سال و به پاس بزرگداشت این روز بزرگ در تاریخ کشورمان عملاً گامی اساسی برداشته ایم یا صرفا تمامی فداکاری های آنان را در نصب بنری در سطح شهر و غبارروبی مزارشان خلاصه می کینم؟

یعنی هنوز هم نمی توان پس از گذشت ۳۵ سال نام کتاب سرنوشت شهید شدن ۲۰۰ نفر از هموطنان بیگناه و بی دفاعمان آنهم در یک روز، را فاجعه انسانی نام گذاشت و حداقل برای بزرگداشت یاد و خاطره آنها در سالروزشان مراسمی شایسته و در شأن آنان و با حضور بزرگان مملکت برگزار کرد چرا که بدون شک امروز آسایش زندگی خود را مدیون جانفشانی های آنان بویژه شهید خردسال این حادثه “قانعه علیزاده” کودک ۶ ماهه در ۱۷ اسفند۱۳۶۳ هستند.

متأسفانه جریان زندگی در روز جمعه ( ۱۷ اسفندماه ) سال ۱۳۹۷ شهرستان پیرانشهر که به طور اتفاقی دقیقا روز جمعه هم بود، تفاوت چندانی با روزهای عادی نداشت بسیاری از شهروندان این شهرستان حتی بدون هیچ احساسی برگ های تقویم خود را ورق زدند و همانند یک روز عادی خاطرات روزانه خود را در دفترچه های یادداشت خود ثبت کردند بدون آنکه حتی خطی از رادمردمان حادثه ۱۷ اسفندماه ۶۳ شهرشان بنویسند.

آری می ترسم از روزی که اینچنین قصه  حماسه آفرینی های مردمان خدایی شهرمان کم کم در آستانه فراموش شدن باشد چرا که حضور بر مزار شهیدان بی ادعا کمترین کاری است که در این روز انجام شد اما تا جهانی شدن این حادثه تلخ فرسنگها فاصله داریم که بدون شک لازم است گام های اساسی در این راستا برداشته شود.

به قلم عثمان حسن زاده خبرنگار خبرگزاری کردپرس