۱۸ نکته برای رهایی از خودکشی / یادداشتی از عثمان رسول نژاد کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
خودکشی به معنای قتل نفس معنا می شود.اگر با موفقیت توام باشد، عمل مهلکی است که نشان دهنده میل شخص برای مردن است.معهذا، طیفی بین اندیشیدن به خودکشی و اقدام به خودکشی وجود دارد. بعضی از مردم به افکار خودکشی هرگز توجه یا عمل نمی کنند؛ بعضی نیز روزها،هفته ها و حتی سال ها قبل […]
خودکشی به معنای قتل نفس معنا می شود.اگر با موفقیت توام باشد، عمل مهلکی است که نشان دهنده میل شخص برای مردن است.معهذا، طیفی بین اندیشیدن به خودکشی و اقدام به خودکشی وجود دارد. بعضی از مردم به افکار خودکشی هرگز توجه یا عمل نمی کنند؛ بعضی نیز روزها،هفته ها و حتی سال ها قبل از اقدام برای آن طرح ریزی می کنند؛ و برخی هم به طور تکانشی و بدون قصد قبلی اقداممی کنند.
بنابراین خودکشی و رفتار خودکشی را با بالا بردن آگاهی عموم در مورد وسعت این مساله، راه های پیشگیری از آن و به ویژه نقش خانواده ، دوستان و جامعه را در این راستا می توان با شناخت و یادگیری مهارت های زیر کاهش داد.
۱- تأکید بر اینکه خوبی (اخلاقی زیستن) و خوشی (با کمترین درد و رنج و بیشترین لذت زیستن) و ارزشمندی (با معنا زیستن) زندگی هر چه بیشتر به در حال زیستن و زندگی اینجایی و اکنونی داشتن مربوط میشود.
اگر کمتر به ذهن و ضمیرم اجازه بدهم که به طرف گذشته و آینده پرواز کند خوبی و خوشی و ارزشمندی بیشتری در زندگی خواهم داشت.
۲- کسی که در حال نظر خودش را در حال مقایسه با دیگران میبیند و در حال عمل هم خودش را در حال مسابقه با دیگران میبیند آب خوش از گلویش پایین نمیرود. شادی زندگی به این است که همه مقایسههای زندگی فرد مقایسه خود کنونیاش با خودهای پیشینش باشد و همه مسابقههای زندگیاش مسابقه خود کنونیاش با خودهای پیشینش باشد.
۳- بی اعتنایی به ارزشداوریهای دیگران.
تا وقتی به ارزش داوریهای دیگران بها میدهیم و برایمان مهم است که در مورد ما چه داوری میکنند نمی توانیم خوب و راحت زندگی کنیم. نمیتوانیم مطابق ندای درون خود زندگی کنیم و مترصد این هستیم که دیگران چه انتظاری از زندگی ما دارند. ارزش ما به این است که ترازویمان درون خودمان باشد و ببینیم عقل و وجدان خودمان چه زندگی به ما توصیه میکند.
۴- کنش بیخواهش.
شکی نیست که هر انسانی هر عمل ارادی را برای رسیدن به هدفی انجام میدهند. نکته اینجاست که وقتی برای رسیدن به هدفی دست به نزدیکترین،بیخطرترین، مطمئنترین و بیعواقبترین کار زد و بعد از تمام شدن کار دیگر منتظر نتیجه کار نباید نشست. زیرا باید بفهمیم که به نتیجه رسیدن کار به کل جهان هستی بستگی دارد. در به نتیجه رسیدن کار حال خودم شرط لازم است اما کافی نیست. من به کل جهان سیطره ندارم. من فقط به گزینش خودم و کار مقتضای آن گزینش سیطره دارم. و بعد از انجام کار باید به کار و هدف بعدی بپردازم و منتظر نتیجه نباشم.
۵- پذیرش تنهایی:
اگر بتوانیم باور کنیم که تنهایی واقعیت گریز ناپذیر زندگی است برای رهایی از تنهایی مترصد هر وسیلهای نمی شویم. یکی از وجوه تراژیک زندگی تنهایی است. برای رهایی از آن به دنبال عشق و موفقیت بیرونی و وسایل دیگر میرویم. اما باید بدانیم که از این تنهایی عمیق گریزی نداریم.
۶- در زندگی باید عشق و دلبستگی را تفکیک کنیم.
عشق باید ترویج شود و نه دلبستگی. میتوان عاشق همه آدمهای دنیا بود اما دلبسته نبود که اگر کسی از زندگی ما برود ستون خیمه زندگی فروریزد.
۷- بسیاری چیزها در زندگی هست که گمان میکنیم قانون زندگی است اما شبه قانون و قانون نما و قانون کاذب هستند و با واقعیتها مطابقت ندارند.
هیچ جا اثبات نشدهاست که هیچ دوستی به دوستش خیانت نمیکند و هیچ معشوقی به عاشقش خیانت نمیکند. به بچهها بیاموزیم قانونها را وارد ذهنشان کنند نه اینکه فکر کنند اگر به شبه قانونها شأن قانون بدهند هستی هم خود را با ما منطبق میکند.
۸- به کودکان بیاموزیم زندگی همراه با ریاضت است.
ریاضت به این معنا که در زندگی تا چیزهایی ندهی چیزی به تو نمیدهند. جهان، جهان توجه است. توجه یعنی رو کردن به چیزی و رو کردن به چیزی امکان ندارد مگر با پشت کردن به چیزهای دیگر. اگر میخواهی به قدرت و ثروت و شهرت و همه چیز با هم برسی حواست نیست که کجا داری زندگی میکنی.
۹- یگانه اصل حاکم بر جهان اصل بیثباتی است.
همه چیز در معرض تطور و دگرگونی و سیلان است. اگر خودت را آماده کنی که هر چه در دسترس تو است احتمال دارد روزی از دستت برود آن وقت ضربه نمیخوری.
۱۰- زندگی پیشبینی ناپذیر است.
کسی که به دلیل رسیدن به بن بست در زندگی خودکشی می کند پیش فرضش این بوده که زندگی را میتوان پیش بینی کرد. پیش بینی ناپذیری به این معنا نیست که برنامهریزی نمیکنیم بلکه به این معنا است که برنامه ریزی می کنیم اما آمادگی ناموفق از آب درآمدن برنامه هایمان را داریم. بهترین مصداق در این مورد بازی شطرنج است. من نمیتوانم پیشبینی همه چیز را بکنم چرا که به حرکت طرف مقابلم بستگی دارد. اگر کسی بتواند ۵۰ حرکت را پیشبینی کند به این معنا است که رقیب ضعیفی دارد اما جهان هستی حریف ضعیفی نیست. بن بستهایی که ما را به خودکشی می رساند چه بسا بن بست ظاهری باشند و آغاز دروازهای به سوی فرصتهای جدید.
۱۱-فوق طاقت از خودمان نخواهیم.
انسانها طاقت جسمی، روانی، ذهنی و اجتماعی محدودی دارند. اگر کاری که از طاقتمان بیرون است به خود تحمیل کنیم شکست میخوریم و به بیراهه کشیده میشویم.
۱۲-مسئولیت همه انسانها به دوش ما نیست.
درد و رنج دیگران نباید تاب زندگی ما را بگیرد. ما مسئولیم که خودمان زندگی خوب و خوش و ارزشمندی داشته باشیم و اگر موفق شویم کسانی هم که تحت تأثیر ما هستند زندگیشان بهبود مییابد. بیشتر از این مسئول نیستیم. اصلاح خودم هدف من است و اصلاح شما نتیجه کار من است نه هدف من.
۱۳- ما آنقدر که خودمان میانگاریم مهم نیستیم.
کم نیستند کسانی که میخواهند با خودکشی خود از کسی انتقام بگیرند و فکر می کنند آنقدر مهم هستند که فقدانشان ضربه بزرگی به دیگری میزند. در حالی که ممکن است طرف مقابل اصلا متوجه نشود یا زود فراموش کند.
۱۴- گزینهها را در زندگی باید افزود.
اشکال کنکورهای ۴جوابی این است که پیشفرضشان این است که هر مسئلهای در چند گزینه محدود می شود که یکی از آنها را باید انتخاب کرد. در حالی که خلاقیت به معنی افزودن تعداد گزینهها در زندگی است.
۱۵- نمیتوان آزاد بود اما مسئولیت نداشت.
آزادی و مسئولیت نسبت مستقیم دارند. هرچه آزادتر باشی مسئولیت بیشتری داری.
۱۶-زندگی بدون رنج نداریم فقط درد و رنجها متفاوت است. پس راهی جز پذیرش و درست مقابله کردن با آننداریم.
۱۷- زندگی معنا ندارد تو باید به آن معنا بدهی.
در زندگی باید معنا بخشی و معنا دهی انجام دهی نه معنا یابی. معنا در زندگی کشف شدنی نیست بلکه اختراع شدنی است.
۱۸- در زندگی آنچه باید به آن توجه کنی بودنِ تو است نه داشتنِ تو. وقتی به جای بودنها به داشتنها توجه کنیم به بنبست میرسیم.
یادداشتی از عثمان رسول نژاد کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
دکره بلن مشاوری ددن یا نه؟اگر ددن ادرسی محلی کار دانن بیزحمت
دەکرێ شومارە تێلفون یا ادرسی محلی کارمان دەنێ
سڵاوتان لێ بێ
ببورن جەنابتان مشاورە دەدەن بۆ منداڵان؟
ئاغای ڕەسووڵ نەژاد بەڕاستی دەسخۆش زۆرم بەکارهات هەر سەرکەوتوو بی ئیشەڵڵا